۱۴۰۳.۰۷.۰۲

باید دهه ۶۰ را به گونه‌ای دوران نوپای سینمای دفاع مقدس دانست که البته با حجم بالایی از تولیدات سینمایی روبه‌رو بود و بیشتر این آثار تحت تأثیر فضای آن دوران، بیشتر در سطوح قهرمان‌پروری در میادین نبرد و رشادت‌های رزمندگان پیش می‌رفت.

پس از اتمام جنگ تحمیلی هنوز هم این جریان در دهه ۷۰ به قوت خود باقی بود و فیلمسازان بسیاری دوربین‌های خود را ناظر بر مقاومت رزمندگان و فتوحات آنان در برابر دشمن قرار می‌دادند و در این میان فیلمسازان اندکی هم بودند که ابعاد دیگری از این رویداد را مورد توجه قرارداده و در لایه‌های روایی و معنایی متفاوت به آن می‌پرداختند که از میان آن‌ها می‌توان به رسول ملا قلی‌پور، احمدرضا درویش و ابراهیم حاتمی‌کیا اشاره کرد.

دفاع مقدس به عنوان گنجینه‌ای تمام نشدنی، نام آشناترین واژه در قاموس حماسه‌های عزت آفرین ایران اسلامی و یادآور حماسه‌ها، رشادت‌ها و ایثارگری‌های ملت سترگ و حماسه‌ای پرشکوه از تجلی قدرت ایمان، عظمت و اراده مردان پولادینی است که با عینیت بخشیدن به مفهوم والای ایثار و از خودگذشتگی و روحیه حمیت و غیرت خود با تأسی از مولا و سرورشان حضرت حسین بن علی (ع)، در تحقق شعار هیهات منا الذله کوشیدند تا هرگز تسلیم ننگ و ذلت و زبونی نشوند و با دفاع از کیان و حیثیت اعتقادی خود، اسلام، قرآن و وطن نگذارند یک وجب از خاک این سرزمین خدایی در دستان دشمن باقی بماند. در این یادداشت به بهانه هفته دفاع مقدس مروری خواهیم داشت بر منتخب فیلم‌های سینمایی با موضوع دفاع مقدس که طی چهار دهه در حوزه هنری ساخته شده است ولی قبل از آن نگاهی خواهیم داشت به مفهوم هنرگردانی و نحوه ادای این شأن از سوی متولیان عرصه هنر. 
 
چندی پیش نگارنده در یادداشتی به مناسبت واقعه ۱۷ شهریور و جمعه خونین سال ۵۷ ضمن بررسی مفهوم و مصادیق ایام‌الله، از یک غفلت تاریخی در طول سال‌های پس از انقلاب، نسبت به مسئله تقویم تاریخ انتقاد کرد. آنجا گفتیم از هم نشانی دو منظر، یکی اهتمام بزرگان انقلاب به امر هنر و مسئله هنر انقلاب، در کنار توجه ویژه هم ایشان به ایام‌الله، میدان وسیعی را مقابل چشمان ما قرار می‌دهد که جای خالی روایت هنری از مناسبت‌های تقویمی در آن به روشنی قابل لمس است. با کمی اغماض، این غفلت تاریخی از تاریخ انقلاب، منجر به سبک شدن محسوس کفه ترازو به سمت مفاهیمی شدند که اگرچه ارزشمندند، اما تفسیرپذیرند و در بزنگاه‌ها در حکم متشابهاتی عمل می‌کنند که تا رجوع به محکمات، مخاطبان را در حیرت نگه می‌دارند.

در طول انقلاب اسلامی دو ذهنیت تجددی و تحجری، همواره با مانع‌تراشی، جریان وقوع انقلاب را به مشقت انداختند، اما توجه به امر واقع، نیازمند فردی است که ما برای توصیف وی از ترکیب انسان_رسانه، استفاده می‌کنیم. یعنی همان فرد خبیری که به مرتبه‌ای از خودآگاهی نسبت به سیر تاریخ رسیده که از چارچوب‌های بوروکراتیک رسانه فاصله می‌گیرد، چراکه اساساً این حیطه‌بندی‌ها را ناشی از القای همان دو ذهنیت می‌داند. او به دنبال تعریف میدان‌های جدید است و اگرچه چندمهارته است، اما به دنبال تخصص‌گرایی نیست؛ از سویی هر انسان- رسانه توانایی بازتولید امثال خودش را دارد.

در تعریفی دیگر، انسان-رسانه‌ای را که در حوزه هنر قیام کرده و پیونددهنده اندیشه، هنر و رسانه می‌شود هنرگردان می‌خوانیم و کار ویژه‌هایی برای او تعریف می‌شود؛ از نقد به مفهوم تولید ادبیات برای هنر تا رسیدن به مکتب (های) هنر انقلاب؛ از تبلیغ و برجسته‌سازی آثار هنری مطلوب تا حوزه آموزش (در معنای توانمندسازی فعالان عرصه هنر) و استعدادیابی (در معنای کشف و برکشیدن استعدادهای هنری)؛ از سوژه‌یابی (طرح کردن رویدادها، انسان‌ها و مسائلی که می‌تواند دستمایه خلق اثر هنری باشد) و ایده‌پردازی (فرایند تبدیل سوژه‌ها به ایده‌های هنری) و دراماتورژی (نمایش پردازی:تبدیل متون خام به متون روایی و هنری برای خلق اثر هنری) تا برگزاری رویداد و ایجاد محملی برای برجسته‌سازی آثار هنری و هنرمندان؛ هنرگردان همچنین وظیفه تیم‌سازی و مدیریت پروژه و ایجاد پیوند بین ارکان گوناگون یک تیم هنری را به عهده می‌گیرد.

در کنار این‌ها مؤانست با هنرمندان و مساهمت در فرایند ذهنی رسیدن به ایده‌های هنری و ایجاد پاتوقی برای تعامل اهالی هنر، از کارویژه‌های ذاتی یک هنرگردان است.

هنرگردان بر خلاف مدیر هنری که بیشتر استراتژیست، طراح و تصمیم‌گیر است و از بالا به امور نگاه می‌کند، نیروی کف میدان هنر است و سطح رصد رویدادهای آثار هنری در او بالاست. او اولین نفری است که این رویدادها را می‌بیند و گزارش می‌کند. همچنین عمق فهمش از فرم هنری بسیار بالاست. به همین واسطه او بیشتر تصمیم‌ساز است تا تصمیم‌گیر؛ مثلاً آن کسی که تضمین می‌کند که سفارش‌ها و ایده‌های هنری در مقام خلق اثر درست به بار بنشیند هنرگردان است، زیرا او بیشترین انس را با هنرمند دارد.

با این اوصاف و شرح مختصری که از مفهوم هنرگردان ارائه شد، دغدغه نگارنده در باره مسئله تقویم تاریخ که ابتدای این متن هم بدان اشاره شد، ذیل کارویژه‌های هنرگردان، متولی مشخص دارد، اما سؤال اینجاست که آیا تبلور نقش هنرگردانی، صرفاً در یک فرد، با همان تعاریف مربوط به انسان- رسانه است؟ آیا نمی‌توان و نباید نهادی را در ساختار نظام اسلامی برای ادای شئون مرتبط با هنرگردانی جانمایی کرد تا با آمد و رفت انسان‌ها، مسیر حرکت هنر انقلاب دچار کندی یا احیاناً انحراف نشود؟ و آیا چگونه می‌توان، حضور و قیام در حوزه‌های متنوع هنری را در یک نفر جمع کرد؟

نگارنده معتقد است پیاده‌سازی نص و روح منشور هنر امام (ره)، صرفاً با میدانداری منفرد دغدغه‌مندان هنرانقلاب، مقدور و میسر نمی‌شود و ما در لایه‌های مختلف حکمرانی نیازمند ریل‌گذاری از مجرای نهاد (هایی) هستیم که سیاست را صرفاً پیوستی بر فرهنگ نمی‌بینند و از منظر انضمامی، ساحت‌های مختلف علوم انسانی و اسلامی را به‌هم گره نمی‌زنند، بلکه واقف به درهم‌تنیدگی و آغشتگی این ساحات هستند و ناشی از تأثیر و تأثرات متقابل، زمینه را برای رویارویی و ملاقات هنر، هنرمند و هنرگردان با مردم (عموم جامعه) فراهم می‌کند. واضح است این وضع، صرفاً از مجرای تقنین و تأمین لجستیک و احیاناً با پول‌پاشی، برقرار نمی‌شود؛ برقراری میزانسنی که یک نهاد حاکمیتی بتواند شئون هنرگردانی را ادا کند و از سویی گرفتار وضع دیوانی حاضر در سازمان‌ها و ادارات نشود در ایده تأسیس آن نهاد نهفته است. قیاس نحوه حضور دانشجو و طلبه در دانشگاه و حوزه تقریب مناسبی است برای درک اینکه حاکم کردن بوروکراسی بر گرده نهادهای مختلف، چگونه ماهیت رفتار نیروهای فعال صحنه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

در همان سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی، تأسیس نهادی که بعداً حوزه هنری نام گرفت، احتمالاً حسب این نیاز و با چنین رویکردی بود. از مسجد جوادالائمه تا حسینیه ارشاد، هنرمندان انقلابی کم‌کم یکدیگر را در محافل انقلابی پیدا می‌کنند و حتی پیش از پیروزی نهضت مردم ایران، هسته‌هایی را شکل می‌دهند که زمینه‌ساز تشکیل حوزه هنری پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌شود. حوالی سال ۱۳۵۷، همقدم با انقلاب اسلامی، به ابتکار طاهره صفارزاده کانونی به نام «کانون نهضت فرهنگی اسلامی» تشکیل می‌شود. این لحظه تولد حوزه هنری است. کانونی که چند ماه بعد به «حوزه اندیشه و هنر اسلامی» تغییر نام می‌دهد و تا امروز برجا می‌ماند. ثمرات این نهالِ هنری روییده از متن و بطن انقلاب، آنچنان زیاد شد که رهبر معظم انقلاب در سال‌های گذشته لقب «امید هنر انقلاب» را به حوزه هنری بخشیدند. اینجا، حوزه هنری، تجلی همان نهادی است که تمام دغدغه‌های بندهای پیشین در آن رؤیت‌پذیر شده و همه حرف‌های فروخورده در آن مسموع است. آنچه راقم این سطور در پی آن است نه مجیزگویی برای یک نهاد حاکمیتی که در وصف مجموعه‌ای است که به شهادت جلوداران عرصه هنرانقلاب احتمالاً تنها پناه هنر و هنرمند انقلابی طی چهار دهه پس از انقلاب فرهنگی و اسلامی سال ۵۷ است.

به اقتضای بهانه این یادداشت که تقارن ایام حاضر با هفته دفاع مقدس است، کارنامه و عملکرد این نهاد را با مروری بر آثار شاخص سینمایی حوزه هنری مورد بررسی قرار می‌دهیم.

حوزه هنری از سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی از جمله نهادهایی بود که در تثبیت ژانر موسوم به سینمای دفاع مقدس نقش بسزایی داشت و کارگردانان و فیلم‌های مطرحی از این جریان سینمایی به جامعه معرفی شده و در یک تعامل سالم و با نگاهی به ارزش‌های معنوی سینمای دفاع مقدس در راستای اهداف انقلابی و اسلامی حرکت کرده‌اند. طبیعی است در این مسیر باید دهه ۶۰ را به گونه‌ای دوران نوپای سینمای دفاع مقدس دانست که البته با حجم بالایی از تولیدات سینمایی روبه‌رو بود و بیشتر این آثار تحت تأثیر فضای آن دوران، بیشتر در سطوح قهرمان‌پروری در میادین نبرد و رشادت‌های رزمندگان پیش می‌رفت.

پس از اتمام جنگ تحمیلی هنوز هم این جریان در دهه ۷۰ به قوت خود باقی بود و فیلمسازان بسیاری دوربین‌های خود را ناظر بر مقاومت رزمندگان و فتوحات آنان در برابر دشمن قرار می‌دادند و در این میان فیلمسازان اندکی هم بودند که ابعاد دیگری از این رویداد را مورد توجه قرارداده و در لایه‌های روایی و معنایی متفاوت به آن می‌پرداختند که از میان آن‌ها می‌توان به رسول ملا قلی‌پور، احمدرضا درویش و ابراهیم حاتمی‌کیا اشاره کرد. این جریان سینمایی به مرور و در دهه ۸۰ کمرنگ شد و جز همان بازماندگان معدودی که در دهه‌های پیشین فیلم‌های دفاع مقدس می‌ساختند، بسیاری دیگر از کارگردانان به اقتضای فضای فرهنگی و سیاسی کشور، تمرکز خود را به سینمای اجتماعی معطوف کردند و آرام آرام ژانر دفاع مقدس قدرت سابق خود را از دست داد و مانند گذشته نتوانست پرفروغ ظاهر شود و حتی ستاره‌های آن نیز به دست فراموشی سپرده شدند.

در دهه ۹۰، اما با ظهور فیلمسازان جوان، سینمای دفاع مقدس، با تکیه بر تکنیک‌های روز و البته روایت‌پردازی دقیق و همچنین با نگاهی به آثار ادبی تولید شده در حوزه دفاع مقدس، به خلق آثار ارزشمندی در حوزه دفاع مقدس نائل آمدند؛ فیلمنامه‌های اقتباسی، بهره‌گیری از ظرفیت تاریخ شفاهی و... که خود حوزه هنری یکی از مراجع و مصادر این‌گونه ادبی (که بعداً تحت عنوان ادبیات پایداری، رونق بیشتری گرفت) بود به مدد کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگان آمدند و آثار علاوه بر جلوه‌های بصری به روز، در حوزه محتوایی هم جلواتی دیگر یافت. حوزه هنری که در ابتدای مسیر خود شاید تنها جنبه هویت‌بخش فعالیت‌های سینمایی‌اش، خارج از بخش تولید فیلم در نشریه سوره به سردبیری مرتضی آوینی جلوه می‌کرد، امروز آکنده از استعدادهای جوان و بزرگان فهیمی است که در حوزه‌های مختلف از ادبیات و موسیقی تا مستند و هنرهای تجسمی، برای هنرگردانی و میدانداری در صحنه هنر انقلاب، بر محملی از تجربیات گذشتگان، آماده قیام اند.

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله

«بلمی به سوی ساحل»
«بلمی به سوی ساحل» اولین فیلم تاریخ سینمای ایران با موضوع خرمشهر است که به کارگردانی رسول ملاقلی‌پور تولید شد. این فیلم در سال ۱۳۶۴ و در شرایطی ساخته شد که جنگ تحمیلی هنوز ادامه داشت. همین هم باعث شد با وجود تجربه محدود سازندگان فضا و موقعیت‌های فیلم بسیار طبیعی از آب دربیایند. بلمی به سوی ساحل همچنین اولین فیلمی است که به طور مستقیم به رشادت‌های رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته و بر مبنای شخصیت این سربازان، قهرمان‌سازی کرده است. فیلم در شرایط بسیار سختی تولید شده است. جعفر دهقان، یکی از بازیگران این فیلم در گفت‌وگویی اظهار کرده بود گروه فیلمبرداری در شهرهایی، چون آبادان، خرمشهر، شوش، سوسنگرد، ماهشهر و بستان که شهرهای تازه از اشغال خارج شده بودند، کار می‌کردند و ما در ۵۰ قدمی عراقی‌ها و زیر بمباران دشمن در حال ساخت این فیلم بودیم. در این فیلم بازیگرانی، چون خسرو ضیایی، عطاء‌الله سلمانیان و بهزاد بهزادپور حضور داشتند.

فیلم درباره حضور یک فرمانده پاسدار به نام مرتضی است که همراه دو دوست رزمنده‌اش در مناطق اشغال شده خرمشهر به تهیه نقشه پایگاه‌های دشمن مشغولند. آن‌ها با بلمی به آنجا می‌روند و دو نفر از آن‌ها پس از تهیه نقشه پایگاه‌های اصلی دشمن در راه برگشت به شهادت می‌رسند. موسیقی فیلم بسیار قوی است. موسیقی را محسن نفر برای فیلمی دیگر به تهیه‌کنندگی حوزه هنری ساخته بود که، چون آن کار به سرانجام نرسید، برای «بلمی به سوی ساحل» استفاده کردند و بسیار روی فیلم نشست. 

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله
«حمله به اچ ۳»

شاید در میان متولدین سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ کمتر کسی پیدا شود که فیلم «حمله به اچ ۳» را ندیده باشد؛ فیلمی در ژانر اکشن جنگی به کارگردانی شهریار بحرانی که در سال ۱۳۷۳ ساخته شد. روایتی از یکی از مهم‌ترین، پیچیده‌ترین و البته موفق‌ترین عملیات‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در طول تاریخ جنگ‌های هوایی است. داستان حمله نیروی هوایی ایران به پایگاه اچ ۳ عراق در نزدیکی مرز اردن که با بازی‌های خوب جعفر دهقان، محمد کاسبی، فرامرز شهنی، حسین یاری و حسن عباسی همراه شده است.

شهریار بحرانی درباره ساخت فیلم می‌گوید: شهید ستاری بنده را دعوت کردند و درباره ساخت این فیلم با من طرح بحث کردند. ایشان گفتند این عملیات درخشان را بسازیم، اما وارد فضای عاشقانه و خانوادگی نشویم، بلکه پرداختن به خود عملیات ضرورت دارد. موسیقی متن فیلم حمله به اچ ۳ ساخته مجید انتظامی است.

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله

«خداحافظ رفیق»

فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» به کارگردانی و نویسندگی بهزاد بهزادپور ساخته سال ۱۳۸۲ است. این مجموعه شامل سه اپیزود با نام‌های «خداحافظ رفیق»، «یک لحظه رنگین‌کمان» و «گل شیشه‌ای» است. فیلم اپیزود چهارمی با نام «شب آفتابی» هم داشت که جز در جشنواره فیلم فجر همان سال هرگز پخش نشد. کوتاه‌ترین اپیزود این مجموعه با نام یک لحظه رنگین کمان از شهادت سید مرتضی آوینی و سعید یزدان‌پرست الهام گرفته شده است. در صحنه شهادت کارگردان و فیلمبردار بلکه در کل فیلم خداحافظ رفیق آنچه بیش از هر چیزی به انتقال حس کمک می‌کند موسیقی تحسین‌برانگیز سعید شعبانی است.

سعید شعبانی قطعاتی را که برای خداحافظ رفیق ساخته است با الهام از زمزمه‌های زنده‌یاد احمد دلجو نوشته است. موسیقی دلنشین در اپیزود آخر و در تیتراژ پایانی همراه نوای لالایی فاطمه بهزادپور به اثری به یاد ماندنی تبدیل می‌شود. در جریان تولید، حادثه‌ای باعث فوت تعدادی از هنروران فیلم شد. شاید همین اتفاقات تلخ است که باعث می‌شود بهزاد بهزادپور با آن که در خداحافظ رفیق به خوبی می‌درخشد، اما دیگر دست به ساخت فیلم نزند و ما امروز او را صرفاً در کسوت نویسندگی فیلمنامه و نمایشنامه می‌بینیم.

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله

«مهاجر» بعد از «دیده‌بان»

حاتمی‌کیا «مهاجر» را سال ۱۳۶۸ و بعد از تجربه موفق «دیده‌بان» ساخت. «مهاجر» و سینمای حاتمی‌کیا توانست چهره‌ای واقعی از سینمای جنگ را به مخاطب نشان دهد. فیلم داستان خلبانی را روایت می‌کند که مسئولیت یک عملیات شناسایی را برعهده دارد. او با به خطر انداختن جانش عملیات را به پایان می‌رساند. «مهاجر» موفق به دریافت چهار سیمرغ بلورین از هشتمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر شد. همچنین توانست از دوره سوم جشنواره دفاع مقدس دیپلم افتخار ویژه هیئت داوران و تندیس بهترین فیلمبرداری، بهترین جلوه‌های ویژه و بهترین کارگردانی را از آن خود کند. ابراهیم حاتمی‌کیا با اندوخته «دیده‌بان» فیلمی می‌سازد که هم یادآور آثار اکشن سیف‌الله داد و ساموئل خاچیکیان است و هم حاوی آن چیزی است که مرتضی آوینی در منشور هنر به‌دنبال آن بود؛ هنر متعهد. فیلمی با رگه‌های قوی دینی که می‌تواند دلیل جنگیدن را مستدل کند.

«مهاجر» نقطه‌ای می‌شود برای اتفاق‌نظر دو جریان فکری آن زمان در حوزه سینما، هرچند سال‌ها بعد حاتمی‌کیا خود محل افتراق می‌شود. آوینی در مطلبی درباره شخصیت ابراهیم حاتمی‌کیا چنین می‌نویسد: شاید باشند فیلمسازانی که مهارت تکنیکی‌شان در سینما از حاتمی‏‌کیا بیشتر باشد، اما هیچ‎کدام «بسیجی» نیستند... و من به بسیجیان امید بسته‌ام؛ نه من تنها، همه آنان که تقدیر تاریخی انسان فردا را دریافته‌اند و می‌دانند که ما از آغاز قرن پانزدهم هجری پای در «عصر معنویت» نهاده‌ایم. آوینی در این یادداشت به حاتمی‌کیا توصیه می‌کند:، اما تو «ابراهیم‏جان»، بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی‌ها فیلم مساز، و هرگاه خسته شدی، این شعرگونه را که یک جانباز برایت نوشته است، بخوان:‌ای بلبل عاشق، جز برای گل‌ها مخوان! / دست دعای دل‎سوختگان/ آن‎همه بلند است/ که تا آسمان هفتم می‎رسد. / من پاهایم را بخشیده‌ام/ تا این دل سوخته را/ به من بخشیده‌اند. /، اما اگر پاهایم را باز پس دهند/ تا این دل سوخته را بازستانند/ آنچه را که بخشیده‌ام/ باز پس نخواهم گرفت. / دل من یک شقایق است، خونین و داغدار.‌ای بلبل عاشق، / جز برای شقایق‌ها مخوان!

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله

«فرزند خاک» و «سرو زیر آب»

«فرزند خاک» محصول سال ۱۳۸۶ به کارگردانی محمد علی باشه آهنگر و تهیه‌کنندگی احمد میرعلایی است. فیلم حکایت صادقانه‌ای از نقش مثال‌زدنی زنان در هشت سال دفاع مقدس است. «فرزند خاک» اولین‌بار در بیست‌وششمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و مهتاب نصیرپور برای آن برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. فرزند خاک همچنین سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کرد. در این فیلم موضوعی مورد توجه قرار گرفته که کمتر به آن پرداخته شده است. نه در فیلم‌ها و نه در کتاب‌هایی که درباره وقایع جنگ و پس از جنگ عراق و ایران نوشته شده، از انتقال استخوان‌ها و جنازه‌ها به این شکل سخن گفته نشده است و بسیاری از کسانی که در سینما این فیلم را می‌دیدند، برای اولین بار می‌دیدند که سر قیمت استخوان‌های رزمندگان ایرانی چانه زده می‌شود.

این موضوع از آنجا اهمیت دارد که حساسیت آن می‌توانست برای فیلم مشکلاتی ایجاد کند، اما توانایی کارگردان در ارائه فیلمی جذاب و تکیه بر بار دراماتیک فیلم از حساسیت موضوع کاسته و آن را به فیلمی مطلوب تبدیل کرده است. کارگردان توانسته است با توزیع منطقی اطلاعات هم به جذابیت فیلم کمک کند و هم از حساسیت موضوع بکاهد. باشه‌آهنگر بار دیگر با مشارکت حوزه هنری حدوداً یک دهه بعد ملهم از فضای فرزند خاک، این بار «سرو زیر آب» را می‌سازد. این فیلم در فجر۳۶ به نمایش درآمد و سیمرغ زرین بهترین نگاه ملی و دو سیمرغ بلورین را در بخش‌های بهترین طراحی صحنه و بهترین فیلمبرداری به خود اختصاص داد. در «فیلم سرو زیر آب» پدری به دنبال ردی از فرزند مفقودشده‌اش، به اهواز می‌رود، اما انگار جسد پسری با همین نام که قابل شناسایی نبوده، پیش‌تر به خانواده شهیدی همنام سپرده شده است. 

مروری بر ۴ دهه فیلمسازی حوزه هنری با محوریت جنگ ۸ ساله

«دسته دختران»
تا امروز آخرین اثر سینمایی دفاع مقدسی حوزه هنری، «دسته دختران» ساخته منیر قیدی است؛ فیلمی زنانه در جریان جنگ تحمیلی. این فیلم سیمرغ بهترین جلوه‌های بصری و بهترین طراحی را به خود اختصاص داد و در بخش بهترین نقش مکمل زن دیپلم افتخار را دریافت کرد. منیر قیدی را با «ویلایی‌ها» می‌شناسیم؛ فیلمی که اولین گام منیر قیدی در عرصه کارگردانی محسوب می‌شد و روایتی از ایثار زنان را در دوران دفاع مقدس به تصویر می‌کشید، فیلمی که در همان سال‌ها نوید کارگردانی نوظهور را می‌داد و گرچه جایزه ویژه استعداد درخشان را برای این کارگردان به ارمغان آورد، اما منیر قیدی از پذیرفتنش انصراف داد. منیر قیدی در دومین گام باز هم سراغ قصه‌ای از دفاع مقدس رفته و باز هم زنان را سوژه اصلی فیلم خود قرار داده است، او حالا با «دسته دختران» روایتگر مصائب زنانی شده که نه در پشت خط نبرد که این بار دل به خط مقدم می‌زنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha